ماه را در فارسی ماج و ماس و مج و مهیر نیز گفتهاند. صورتهای این واژه در زبانهای ایرانی کهنتر مانگ بودهاست در ادبیات عرفانی همچنین گوهر شبچراغ کنایه از ماه است.
در ستارهشناسی قدیم گفته میشد که خانهٔ ماه سرطان است و شرف او در ثور است و اینکه ماه در فلک اول است و یکی از کواکب یا سیارات سبعه است. در ادبیات فارسی تابان، شبگرد، ناشستهرو، مهرپرور از صفات و شمع، چراغ، مشعله، شعله، نقره چنبر، دایره، شیشه، ساغر، پیمانه، قرص، ترنج، سیب، نسرین، صندل، پنبه، گوی، کف، پنجه از تشبیهات ماه است.
در اساطیر میانرودان خدای ماه را ایزدبانو سین مینامند.
توصیف ماه در شاهنامه فردوسی:
چراغست مر تیرهشب را بسیچ | به بد تا توانی تو هرگز مپیچ | |
چو سی روز گردش بپیمایدا | شود تیرهگیتی بدو روشنا | |
پدید آید آنگاه باریک و زرد | چو پشت کسی کو غم عشق خوَرد | |
چو بیننده دیدارش از دور دید | هم اندر زمان او شود ناپدید | |
دگر شب نمایش کند بیشتر | ترا روشنایی دهد بیشتر | |
به دو هفته گردد تمام و درست | بدان بازگردد که بود از نخست | |
بود هر شبانگاه باریکتر | به خورشید تابنده نزدیکتر | |
بدینسان نهادش خداوند داد | بود تا بود هم بدین یک نهاد |